با تیر زدن به کلاغ، دو کلاغ زد. (فرهنگ فارسی معین) ، طعنه و تمسخرکردن. (فرهنگ فارسی معین). کلاغ گرفتن. کنایه از طعنه زدن و کردن. (آنندراج). و رجوع به کلاغ گرفتن شود
با تیر زدن به کلاغ، دو کلاغ زد. (فرهنگ فارسی معین) ، طعنه و تمسخرکردن. (فرهنگ فارسی معین). کلاغ گرفتن. کنایه از طعنه زدن و کردن. (آنندراج). و رجوع به کلاغ گرفتن شود
پشته ای که از کلوخهای چیده سازند و چندان استحکام ندارد. (از آنندراج) (فرهنگ فارسی معین). توده ای از کلوخهای روی هم نهاده. (ناظم الاطباء) : اثر! شکفتگی طبعها در این ایام از این غزل که تو کردی کلوخ چین پیداست. شفیع اثر (از آنندراج). - کلوخ چین کردن، کلوخ چین ساختن. (فرهنگ فارسی معین). بنا کردن از خشت خام. (ناظم الاطباء) : کسی که فکر خیالات خود متین نکند ز فکر خام بغیر از کلوخ چین نکند. سالک قزوینی (از آنندراج)
پشته ای که از کلوخهای چیده سازند و چندان استحکام ندارد. (از آنندراج) (فرهنگ فارسی معین). توده ای از کلوخهای روی هم نهاده. (ناظم الاطباء) : اثر! شکفتگی طبعها در این ایام از این غزل که تو کردی کلوخ چین پیداست. شفیع اثر (از آنندراج). - کلوخ چین کردن، کلوخ چین ساختن. (فرهنگ فارسی معین). بنا کردن از خشت خام. (ناظم الاطباء) : کسی که فکر خیالات خود متین نکند ز فکر خام بغیر از کلوخ چین نکند. سالک قزوینی (از آنندراج)
دهی است از دهستان مرکزی بخش حومه شهرستان بجنورد در 8 هزارگزی شمال باختری بجنورد بر سر راه مالرو عمومی بجنورد به مانه واقع است، ناحیه ای است کوهستانی دارای آب و هوای معتدل و 1879 تن سکنه، آب آن از چشمه سار تأمین میشود، محصول عمده آن غلات و بنشن و شغل مردمش زراعت و مالداری و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان مرکزی بخش حومه شهرستان بجنورد در 8 هزارگزی شمال باختری بجنورد بر سر راه مالرو عمومی بجنورد به مانه واقع است، ناحیه ای است کوهستانی دارای آب و هوای معتدل و 1879 تن سکنه، آب آن از چشمه سار تأمین میشود، محصول عمده آن غلات و بنشن و شغل مردمش زراعت و مالداری و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)